۸.۶.۹۲

در خلوت جنگل

اسعد رشیدی


ازجنگل تودرتو
با سایەها و سکوت هول انگیزش
با جاپای خزان زدەی هزاران برگ
کە بی وقفە بر خاک افتادەاند
شبانە
آرام می گذرم.

 دریا غنودە است
موجها آرام گرفتەاند در آغوش ساحل
جنگل مویە می کند:
آە ... ریشەهای لجوج
سنگینی تبر را
چگونە تاب آوردید؟

در خلوتی مەآلودە
شبانە، آرام
از میان انبوە جنازە می گذرم.

٥.٧.١٩٨٩