۱۹.۱.۹۶

کرانه‌های مه‌آلود

اسعد رشیدی

رُمان « کرانه‌های مه‌آلود»، برآیند سالهایی سرشار از بیم و امید، شادی و اندوه، دلتنگی و شوق... چشم بروی جهان ما گشود.
برشهای کوتاهی از فضای رویدادهای برگذشته‌ در رُمان: 
 
آفتاب پرتو درخشنده‌اش را پس ابری سیاه پنهان کرده است. باد ابرها را بسوی کوهستان می‌راند. باران ریزی می‌خواهد ببارد. شهر چون رود کوچکی پهلو به‌پهلو می‌شود، موجهای کوتاهش را در سینه پنهان کرده؛ اما آوی ناله‌اش هنوز از گلوی مجروحش بگوش می‌رسد. 
 
سنندج نفس‌اش به شماره افتاده بود. دو دخترِ جوانِ تفنگ بردوش از پیچ خیابان می‌گذرند و خِمان‌خِمان می‌روند بسوی یکی از تپه‌های مشرف به ‌شهر و نزدیک می‌شوند به سایه‌های که فریاد اله و اکبرشان شنیده و بی‌هدف شلیک می‌کنند ـ لحظه‌ای دیگر فریادشان بریده می‌شود.
در شبی که ابرهای سنگین آسمان را در خود گرفته و ماه به آرامی به گوشه‌ای از آسمان پناه برده بود، فرمانده‌هان پیشمرگ مدافع شهر دورهم جمع شدند و آهنگ به واگذاشتن شهر گرفتند. 
گلوی روزنامه‌‌های پایتخت بریده شده بود و مگر خِس‌خِسی خفه‌، چیزی بگوش نمی‌رسید؛ اما از دهان گشاد و کف‌کرده‌ی رادیو و تلویزیون مایع لزجِ زردرنگ چسپنده‌ای بروی سروصورت کشور پاشیده می‌شد...
***********************************************************
 
ـ میخالوویچ یکی از دکمه‌های ژاکتش را گشود، با دستمال گوشه‌ی ‌لبهایش را پاک کرد و با لحنی جدی گفت:
 
ـ اما ما کشور عقب‌ مانده‌ی تزارها را به کشوری پیشرفته تبدیل کردیم، اربابهای مفت‌خور را سرجایشان نشاندیم و شدیم مثل، آلمان و فرانسه، صنعت را پروبال دادیم، نازیها را سرکوب کردیم و اولین کشوری شدیم که آدم به کره‌ ماه فرستاد.
مارینا ایوانوونا حرف میخالوویچ را برید و گفت:
ـ  همه‌ی اینها برابر خونهای ریخته شده، ارزش یک پول سیاه را ندارد. در برابر قحطی و گرسنگی دهه‌های سی، برابر گولاک، برابر محاکم و تیربارنها و تبعیدهای دولت شوروی... کسانی هم در آلمان به اتوبانهای که در زمان هیتلر ساخته شد‌ند، افتخار می‌کنند؛ اما کوره‌های آدم سوزی و شعله‌ورکردن جنگی که تنها در کشور ما جان بیشتر از بیست‌و شش ملیون انسان را گرفت و نابودی کشور خودشان را هم درپی داشت، بیاد نمی‌آورند.

هیچ نظری موجود نیست: