۲۴.۱.۹۶

سروده‌ی بی نوا




اسعد رشیدی
 
تا تو زادە می‌شوی
چە دانەهائی در ژرفای خاک
آسمان گُرگرفتە و 
نهال تُردی را زیر بارانی هراسناک 
با شکوفەهای سپیدی
 
در خیال می‌رویانند .
چە شهوتی دارد انارستان
جامه بِر‌می‌کِند زِ تن
 
تا شبِ قیرگون غرقه در ستاره شود.
تا تو زاده می‌شوی
باد گِرد نمناک شبنم‌ها را 
از گونەهای گُلگون و شرمگین بامداد
ستُرده‌ است
و رودخانەهای کف‌آلوده
آبستن موجهای شوخ و شرربار
بر سنگریزەهای سربراه و مهربان
 
چه بی‌شکیب در خواب می‌شوند.
آه... سروده های بی‌نوای من
چه بی تابی‌اید
به هنگامه‌ی زاده شدن
بر دست و دلی تب‌آلود
 
که چون بید می‌لرزند.
٩ـ١٠ـ٢٠١٦

هیچ نظری موجود نیست: