۳.۴.۹۷

تیغ در باد


اسعد رشیدی
غریوی خفه درخاکستر:.
ـ لبخندت را پنهان ساز!
درباد
خنجری به تماشای آسمان ایستاده است ـ

. شب دریایی
آوازکودکی را
بر سینه می‌فُشرد.

درباد
خنجری به پهلوی ستاره‌ای می‌نشیند.
.
خون چکان و آرام
از آستانه‌ی مه‌آلوده‌ی جنگلی می‌گذری
.
در باد
خنجری شکستە می‌گرید!

٩/٣/١٩٩٧



هیچ نظری موجود نیست: